به گزارش شهرآرانیوز؛ شکی نیست که دشمنان اسلام بهخصوص یهود و صهیونیسم تمام تمرکز خود را برای ایجاد شکاف میان امت اسلامی صرف میکنند. در طول سالهای اخیر بهویژه در دوران جنگ تحمیلی اخیر مهمترین امید آنان، ایجاد شکاف میان طبقات مختلف جامعه اسلامی بهویژه ایرانزمین بوده است. آنها به خیال باطلشان میخواستند با ایجاد دودستگی در صفوف مردم به اهداف شوم خود برسند.
یکی از زمینههای شکاف میان مردم، مسئله وحدت اسلامی است. صهیونیسم و یهود با تکیه بر پژوهشهای اسلامشناسی خود در پژوهشکدههای سرزمینهای اشغالی به این نتیجه رسیدهاند که تنها راه رسیدن به مقصود پلیدشان، برهم زدن تقریب و وحدت اسلامی بین شیعه و اهلسنت است؛ به همین سبب سالها بر روی توسعه افراطیگری اسلامی کار کردند و پدیدهای به نام داعش را تأسیس کردند و توسعه دادند.
افراطیگرایی درمیان مذاهب اسلامی، یکی از آفتهای نوین جریانهای اسلامی در دنیای معاصر است. در قرنهای نخستین با وجود اینکه برخی جریانهای افراطی درمیان مذاهب اسلامی وجود داشت، مسلمانان با وجود اختلافهای بنیادین نیز بهگونهای مسالمتآمیز درکنار هم زندگی میکردند و اندیشه تکفیر جایی درمیان آنان نداشت.
پس از ظهور ابنتیمیه، جریانی خاص درمیان برخی اهلسنت شکل گرفت. او با اندیشههای تند و تیزش بهدنبال آن بود که با هر حربهای، اندیشه تکفیر را توسعه ببخشد. شاگردانش نظیر ابنقیم بهدنبال آن بودند که این مسیر را ادامه دهند. با شکلگیری حکومت آلسعود در شبهجزیره عربستان، اندیشههای ابنتیمیه و پیروان او نظیر محمدبنعبدالوهاب در سرزمین حجاز حاکم شد و در طول سالهای حکومت آلسعود بر عربستان، جریان افراطیگرایی بسیار رشد پیدا کرد.
البته جریانهای زیادی دربین اهلسنت در مقابل رویکرد تکفیری آنان ایستادند و نگذاشتند این تفکر در دیگر سرزمینهای اسلامی حاکم شود. شیعیان نیز با رد نظریات ابنتیمیه و شاگردانش، بهدنبال آن بودند که این خطر بزرگ را از سر دنیای اسلام رفع کنند.
ظهور پدیده داعش در چند سال اخیر نمونه بارز حاکم شدن این تفکر افراطی در برخی نقاط سرزمینهای اسلامی بود. این گروه تروریستی حتی برخی مذاهب اهلسنت را نیز تکفیر میکردند و فقط عقیده خود را در زمینه اسلامگرایی میپذیرفتند. در دنیای امروز نیازمند آن هستیم که با دور کردن باقیماندههای این تفکرات افراطی، مسیری مسالمتآمیز برای ارتباط میان مسلمانان ایجاد کنیم. بسیاری از مذاهب اهلسنت با شیعیان، متفقاند که این تفکر به نفع اسلامگرایی نیست. چندی پیش نیز شیخ احمدالطیب، عالم بزرگ مدرسه الازهر مصر، از شیعیان خواست در گفتوگوهای دروندینی حضور پیدا کنند تا بتوان با این روش، ریشه افراطیگرایی را خشکاند. تاریخچه پیگیری مسئله وحدت بین شیعه و اهلسنت توسط علمای شیعه، سابقهای طولانی دارد. برای تبیین بهتر این مسئله، با دکتر احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری، گفتوگو کردهایم.
با توجه به دعوت اخیر شیخ الازهر مصر از شیعیان برای گفتوگوهای درونشیعی، به نظر شما در شرایط کنونی، برگزاری این محافل چه کمکی به مبارزه با افراطیگرایی میکند؟
شرایط کنونی اسلام، شرایط شکنندهای است و هیچ راهی وجود ندارد مگر اینکه وحدت برقرار شود. وحدت هم امری زبانی و شعاری نیست، بلکه باید در عمل نمود پیدا کند. وحدت باید تعریف علمی پیدا کند، در لایههای اجتماعی شیعه و سنی تعریف شود و دقیقا با مبانیای که امروز جهان اسلام را بههم مربوط میکند، معنا و مفهوم یابد. نمیتوان وحدت را تنها با حرف و شعار در جامعه اجرا کرد؛ باید آن را با توجه به موانع و شرایط موجود عملی کرد تا بهصورت عالمانه و اندیشمندانه طراحی و در جامعه اجرا شود. ایجاد ارتباط بین امت اسلامی و هر سازوکاری که تحقق وحدت در جامعه را امکانپذیر کند، عملی وحدتگرایانه است. وحدت باید در سایه وحدت امت اسلام شکل گیرد. در فضای کنونی که جهان بهسمت جهانی شدن میرود، جامعه اسلامی بیش از پیش، نیازمند وحدت است. در فضای جهانی شدن، ایجاب میکند که جهان اسلام با همگرایی وارد این فضا شود.
برگزاری جلسات گفتوگو با رویهای مسالمتآمیز با چه رویکردی به نتیجه مطلوب خواهد رسید؟
جلساتی که با هدف بررسی وحدت شیعه و سنی تشکیل میشود، فرصت مناسبی است؛ زیرا ما آنقدر درباره وحدت در فقر محتوایی بهسر میبریم و اطلاعات و معلومات کافی و ادبیات دینی فعالشده در این زمینه نداریم که هرچه بکوشیم جلساتی از این دست و تلاشهای علمی با تمرکز بر این بحث را به انجام برسانیم، بازهم کار چندان جدی و زیادی رخ نمیدهد.
قرنهاست شیعه و سنی -باوجود اینکه همیشه ارتباطهای خوبی میان عالمانشان بوده- فاصلهها و احیانا بدبینیهایی نسبتبه هم، و تعصباتی علیه هم داشتهاند و جداشدن هریک از دیگری را -هرچند بهصورت محدود- بهدنبال داشته است.
تولید ادبیات کافی و پاسخگو برای ترمیم این فاصلهها، یک ضرورت فوری و محوری انکارناپذیر است که با این حجم از فعالیت تقریبی که رخ میدهد و با این حجم نداهای وحدتآمیز از نظر کمیت و این جلسات اندک و کم، آن ترمیم مطلوب نسبتبه چند قرن انفصال -ولو به شکل نسبی- رخ نمیدهد و متأسفانه گاهی هم که مجالسی برای وحدت شکل میگیرد، درون این جلسات نیز گاهی اموری از سنخ خلاف وحدت واقع میشود که کارکرد چنین جلساتی را که حجمش همینطوری هم اندک است، کم میکند.
جریانهای تکفیری در کجای این پازل ضدتقریبی قرار دارند و هدفشان چیست؟
امروزه بزرگترین عامل تهدیدکننده کیان امت و مذاهب اسلامی، «تکفیر» است. تکفیر یک پدیده رو به فزونی است که در صورت عدم کنترل و مهار، امکان رشد مییابد. گسترش این پدیده خطرناک، موجب وارد آمدن آسیبهایی بر فطرت انسانها، آینده جامعه و امت اسلامی میشود و بهمرور ابعاد بیشتر و کوبندهتری پیدا میکند. تکفیر، مناسبات امت اسلامی را به هم میزند و امت بیمناسبات رو به زوال است.
آنچه میتواند اجزای این امت را به همدیگر متصل کند و آنها را درکنار هم، در یک جو آرام، پرنشاط و پرعلاقه نسبت به هم و در ارتباط با هم قرار دهد، مناسبات است. اگر این مناسبات به خاطر تکفیر از بین برود، رفتارهای ناهنجار تا سرحد کشتوکشتار جایگزین آن میشود.
تکفیر، اما پدیدهای نوظهور در تاریخ اسلام نیست، بلکه در دل تاریخ، در پارهای از مقاطع، بهدلایل اجتماعی و فکری و زمینههای موجود روی داده است؛ بنابراین تکفیر ماهیتا همانی است که در گذشته هم بوده است، اما آنچه تکفیر عصر حاضر را از گذشته متمایز میکند، چهار خصوصیت است. یک: ابعاد جهانی آن، دو: شبکهای شدن تکفیریها، سه: اقدام به کشتارهای نامتعارف و وحشیانه و چهار: مشوش و مشوه کردن چهره اسلام رحمانی در اذهان مردم دنیا. آسیبهای ناشی از عمل تکفیریها از مرزهای اسلام عبور میکند.
تکفیر بر تن عمل زشت کشتن انسانها، لباس تقدس و دین را پوشانده، با این کار دست به نسلکشی میزند. این اقدامات همهچیز را بر باد فنا خواهد داد. امروز اگرچه سخن از مبارزه با تکفیریها گاهوبیگاه شنیده میشود، اما به نظر میرسد گامهای عملی و نظری قابل توجهی برای مقابله با آنها برداشته نشده است.
در جناح مقابل، گروهکهای تکفیری بهدنبال آن هستند تا ضربهای سهمگین به پیکره امت مسلمین وارد کنند. با این جریانها چگونه میتوان مقابله کرد؟
عموم واکنشها به مسئله تکفیر دو گونه است: واکنش نخست، برانگیخته شدن یک احساس تنفر دربین مردم است. وضعیت دوم آن است که عدهای میگویند تکفیر بد و حرام است و این موضع آنان، پایان ماجراست. دیگر بحثی از تکفیر، ریشهها و مؤلفههای آن و راهکارهای مبارزه با آن نمیشود. ما باید به سمت پایان دادن به تحریم کردن صرف و آغاز بحثهای جدی مبارزه با تکفیر حرکت کنیم.
اما برای مبارزه با تکفیر، ابزارهایی لازم است. نخستین ابزار، آشنایی با شاخصها و ملاکهای تفکر و اقدامات تکفیری است. ابزار دوم، شناختن مؤلفهها و عناصر تشکیلدهنده تکفیر است. پس از بهدست آوردن این دو ابزار باید با شناسایی زمینهها و بسترهای ایجاد و رشد تکفیر، به ارائه راهحلهای مقابله با آن پرداخت؛ راهحلهایی که باید از مختصاتی مانند فراگیر بودن، مشارکت همه مذاهب، اتفاقنظر همگان و ملتزم شدن به رعایت آنها بهرهمند باشد.
اگر در یک جامعه، «تکفیر» لباس یک پدیده اجتماعی را بر تن بپوشد و تبدیل به یک تشکیلات منسجم بشود، دیگر این جامعه نمیتواند روی رستگاری، آرامش و حرکت بهسمت معنویت را ببیند. این جامعه به خودش مشغول میشود تا زمانی که بتواند مشکل تکفیر را حل کند. امروز نیز مشکل تکفیریها با خواست و اراده علما و امت اسلامی حلشدنی است.
راهحلهایی برای این مشکل وجود دارد که اگر علمای جهان اسلام اعم از شیعه و سنی این راهحلها را تأیید کنند و یک سند واحد را مبنای عمل قرار دهند، این مشکل از جهان اسلام رخت برخواهد بست. ضعیف شدن جامعه اسلامی منجر به بازگشت نگاه حقارتآمیز به مسلمانان میشود. ما باید بدانیم که اگر موادمخدر خانمانبرانداز است، تکفیر امتبرانداز و اسلامبرانداز است.
غرب ازسویی دیگر بهدنبال پدیده اسلامهراسی است. به نظر شما این رویکرد تکمیلکننده تفرقه انگیزی آنان نیست؟
بله، امروز اسلامهراسی یکی از پدیدههای حاصل از اراده بدخواهان علیه اسلام است. مخاطب اسلامهراسی -که یک پروژه است و نه یک پروسه- افکار عمومی جهانی است. کوشش دشمنان بر این است که افکار عمومی جهانی، نگاهی بدبینانه نسبتبه اسلام پیدا کنند. در ذیل اسلامهراسی، زنجیرهای از هراسها جای گرفته است که همه در ارتباط با اسلامهراسی است؛ ازجمله ایرانهراسی و عربهراسی. به بیان دیگر، راهبرد ایجاد هراس نسبتبه اسلام، همانا ایجاد هراسهایی است درون فضای امت اسلامی که براساس آن، بخشی نسبتبه بخش دیگر دچار هراس شدید شود.
در این میان آن چیزی که بهعنوان حرکت جدیتر در حال تعقیب است، شیعههراسی و سنیهراسی با این رویه و برای رساندن مخاطبان به این نتیجه نادرست است که شیعههراسی، موطن افکار عمومی مسلمانان سنیمذهب و سنیهراسی، موطن دیدگاهها و ذهنیتهای شیعیان است، این درحالی است که شیعههراسی و سنیهراسی دو روی یک سکهاند که همان اسلامهراسی است. هراسهای متقابل، هرکدام را به فکر سرنوشت خاص خود میاندازد. درنتیجه از این حقیقت غفلت میورزند که سرنوشت مشترکی برای هر دو در قالب امت اسلام شکل گرفته است و اینچنین تمرکز بر خردهسرنوشتها باعث ایجاد فاصلههای بزرگ میان امت اسلام از یکدیگر خواهد شد.
آنچه بهعنوان خروجی این وضعیت در دو اردوگاه شیعه و سنی اتفاق میافتد، این است که هر دو سرنوشتشان مخدوش و معیوب خواهد شد و لذا امت اسلامی به جای اینکه در مسیر رشد و نمو حرکت کند، در مسیر انزوا و عدم پیشرفت جهانی قرار میگیرد. باید اذعان کرد که شیعههراسی و سنیهراسی دو پدیدهای است که زمینههای داخلی به تقویت، موفقیت و فعال شدن آن مدد میرساند. اگر فعالیتها و اعمال غیرمسئولانه در هریک از دو اردوگاه شیعه و سنی انجام گیرد، به ایجاد یا تقویت زمینههای رشد هراس در طرف مقابل منتهی میشود.
ابعاد اسلامهراسی در غرب با گذشت زمان و در صورت کنترل نکردن آن توسط مسلمانان، در آینده بیشتر خواهد شد و راه آن از شیعههراسی و سنیهراسی در جامعه اسلامی میگذرد. شیعههراسی، سنیهراسی، ایرانهراسی و عربهراسی، زنجیرههای بههمپیوندخوردهای هستند که همگی راه به اسلامهراسی میبرند و درون آن تعریف میشوند.